تعریف نوع کتاب
تألیف کتاب:
زمانی از این عنوان برای کتاب استفاده میشود که نویسنده شخصاً حاصل تحقیق و پژوهش خود را به کتاب تبدیل کند، یعنی مطالب نو و دست اول باشد.
ترجمه کتاب:
نویسنده کتابی را از زبانی به زبان دیگر ترجمه میکند (ذکر اطلاعات مربوط به کتاب اصلی الزامی است)
گردآوری کتاب:
نویسنده مطالب کتابها، مقالات و متون نویسندگان دیگر را با کسب اجازه و ذکر منبع در یک مجموعه جمعآوری میکند.
تألیف و ترجمه کتاب:
نویسنده ترکیبی از کار تألیف و ترجمه را انجام میدهد.
انواع کتاب در فرآیند چاپ کتاب
در چاپ کتاب انواع مختلفی از کتابها وجود دارند که بر حسب هدف نویسنده و یا مترجم کتاب و ماهیت محتوای آن، نوع خاصی از کتاب برای چاپ انتخاب میشود. معمولاً تمامی انتشارات و مولفان و مترجمان میبایست از انواع کتاب اطلاعات داشته باشند تا بتوانند برحسب محتوایی که آماده نمودهاند نوع متناسبی از کتاب را انتخاب نموده و برای چاپ و نشر مهیا سازند. طبقهبندی کلی که از انواع کتاب وجود دارد عبارتند از کتابهای مرجع، نیمه مرجع و غیرمرجع. در این مطلب به ذکر انواع کتاب در فرآیند چاپ کتاب خواهیم پرداخت:
۱. کتاب مرجع: کتاب مرجع به کتابی گفته میشود که در حالت عادی خوانندگان آنها را به صورت موردی مطالعه میکنند. به عبارت دیگر این کتابها خوانده نمیشوند بلکه برای اهداف مختلف به آنها مراجعه میشود. این کتابها عبارتند از تزاروسها، دایره المعارف (دانشنامه)، واژه نامه، دستنامه (هندبوک)، فرهنگها و کتب سال.
۲. کتاب نیمه مرجع: این کتاب نوعی کتاب است که حالت بینابینی دارد. به این شکل که نه مانند کتابهای مرجع تعداد دفعات مراجعه خوانندگان به آنها زیاد است و نه مانند کتابهای غیر مرجع کم. از جمله این کتابها میتوان به درسنامه اشاره کرد. منظور از درسنامه کتاب یا متنی است که به قصد آموزش درباره حوزه خاصی نوشته شده است. مانند کتابهای درسی دوره دبیرستان و یا کتابهای درسی دانشگاه. درسنامههای تحصیلی بر اساس مقاطع تحصیلی از هم تفکیک میشوند مانند درسنامه دبستانی، درسنامه راهنمایی و … .
۳. کتابهای غیرمرجع: هر کتابی که نه مرجع باشد و نه نیمه مرجع کتاب غیرمرجع میباشد. رمان، مجموعه داستانهای کوتاه، کتاب شعر، زندگی نامه، خاطرات و، اطلسها و متون سرگرم کننده که معمولاً برای یکبار خوانده میشود کتابهای غیرمرجع میگویند.
آشنایی با سبک های مختلف نگارش کتاب
برای نویسندگان کتاب، اطلاع از سبکهای نگارشی بسیار مهم است. شما نمیتوانید برای نوشتن یک کتاب آموزشی از سبک انگیزشی یا روایتی استفاده کنید. همچنین، شما نمیتوانید برای نگارش یک رمان از سبک توضیحی استفاده کنید. هر یک از این سبکها برای نگارش اثری خاص استفاده میشود. برای نگارش کتاب و سایر آثار مکتوب چند سبک مهم وجود دارد که عبارتند از: سبک توضیحی، سبک توصیفی، سبک ترغیبی یا انگیزشی، و سبک روایتی. هر یک از این سبکهای نگارشی به منظور اهداف خاصی استفاده میشوند. لازم به ذکر است که یک متن واحد میتواند چند سبک مختلف از سبکهای ذکر شده را شامل گردد. در زیر به توضیح هر یک از آنها خواهیم پرداخت:
۱. سبک توضیحی (Expository)
سبک نگارش توضیحی یکی از رایجترین روشهای نگارش است. وقتی نویسنده کتاب سبک توضیحی را انتخاب میکند، سعی میکند به توضیح یک مفهوم بپردازد تا اطلاعات از خود وی به دامنه وسیعی از خوانندگان با تواناییهای مختلف انتقال یابد. نگارش توضیحی حاوی نظرات نویسنده نیست و بیشتر بر حقایقی تاکید دارد که مقبولیت عامه دارند. مثلاً توضیح یک مفهوم در ریاضی و آمار. مثال:
- کتاب های آموزشی
- نگارش مقاله علمی
- کتاب دستورالعمل مانند کتاب آشپزی
- نگارش خبر و تفسیر خبر
- نوشتار علمی، فنی و شغلی.
۲. سبک توصیفی (Descriptive)
نگارش توصیفی را میتوان در کتابهای داستان پیدا نمود هرچند در مکتوبات غیرداستانی نیز این سبک استفاده شده است (برای مثال، خاطرات و کتاب راهنمای سفر). هنگامی که نویسندهای به سبک توصیفی مینویسد، در حقیقت در حال نقاشی کردن با کلمات هستند تا بتوانند فرد، مکان یا چیزی دیگر را برای مخاطبینشان به تصویر بکشند. نویسنده احتمال دارد که از استعاره یا آرایههای ادبی دیگر استفاده کند تا از طریق حواس پنچگانه اصلی درک و تصویر ذهنی خود را به بهترین شکل ممکنه نمود دهد. اما مؤلف سعی نمیکند که مخاطبین خود را با توصیف ساده هر آنچه دقیقاً میبیند متقاعد کند، بلکه رنگ و لعابی ادبی و زیبا نیز به آن میبخشد. مثال:
- کتاب شعر
- نگارش مجله و ماهنامه
- توصیف اشیا یا طبیعت
- نمایشنامه یا رمان.
۳. نگارش متقاعد کننده یا مجاب کننده (Persuasive)
نگارش متقاعد کننده یکی از سبکهای نگارشی اصلی در مقالات دانشگاهی و علمی است. وقتی نویسندهای از سبک نگارشی متقاعد کننده استفاده میکند، سعی در این دارد تا عقیده یا موقعیتی را چنان بیان کند تا مخاطب متقاعد شود. سبک متقاعد کننده شامل نظرات مؤلف و سوگیریهای ذهنی او نیز میتواند باشد که خود میتواند شامل قضاوتها و دلایلی باشند که مؤلف برای متقاعد نمودن مخاطب از آنها استفاده میکند. مثال:
- نگارش کاورلتر مقاله
- نامه شکوائیه
- توصیه نامه
- معرفی یک محصول.
۴. سبک نگارش روایتی (Narrative)
سبک نگارشی روایتی، تقریباً همیشه برای نگارش آثار طولانی خواه داستانی و خواه غیرداستانی استفاده میشود. هنگامیکه مؤلف از این سبک استفاده میکند علاوه بر اینکه قصد انتقال اطلاعات را دارد بلکه، سعی میکند داستانی را بسازد که در آن عناصری مانند شخصیتها، تعارضات و مکان رخداد و امثالهم نیز باشد. مثال:
- نگارش داستان های شفاهی
- رمان ها
- اشعار طولانی
- داستان های کوتاه
- امثال و حکایت
تالیف کتاب
تألیف کتاب یکی از دشوارترین فعالیتهای علمی است. معمولاً افراد با در نظر گرفتن یک حوزه تخصصی به تألیف کتاب میپردازند. ساختاردهی و پیدا کردن نقطه شروع و پایان در کار تألیف کتاب همیشه کار دشوار و سختی است. البته بسیاری از کتابهایی که هم اکنون با نام تألیف در بازار کتاب هستند در اصل یک کار گردآوری شده است. زیرا گردآورنده در آن حول یک موضوعی خاص به گردآوری مطالب و متون میپردازد اما کار تألیفی معمولاً جامعتر از کارگردآوری است و در آن مؤلف از دانش و تخصص خود نیز درباره حوزه مورد نظر استفاده کرده و مطالبی را ارائه میکند. در تألیف کتاب، خوانندگان معمولاً با تجارب شخصی مؤلف و نظرات جدید وی روبرو میشوند که این نظرات قبلاً از طریق پژوهشها و تحقیقات خود مؤلف به تأیید رسیده است؛ این نقطه، دقیقترین و ظریفترین تفاوت کارگردآوری و تألیف است.
چگونه کتابی را تألیف کنیم؟
اگر شما هم با وجود ایدههای خلاق و فراوانی که برای نوشتن یک کتاب در ذهن خود دارید؛ اما از تصور اینکه روزانه برای ساعتها گوشهای بنشینید و به نوشتن مشغول شوید وحشت دارید حتما این متن را بخوانید تا با خیالی آسودهتر خودکار را برداشته و شروع به نوشتن کنید و قدم اول خود را برای چاپ کتاب بردارید.
البته قبل از هرچیز به کمی ارادهی قوی و البته یک برنامهریزی نسبتا دقیق نیاز دارید تا بتوانید به خوبی ایدههای خود را روی کاغذ پیاده کرده و به آنها نظم ببخشید. نگران نباشید، نویسندگی نیز مانند بسیاری از کارهای دنیا فقط همان اولش سخت است!
نگارش و چاپ کتاب به خودی خود کار راحتی است. کافی است شما یک موضوع یا ایده را در ذهن خود داشته باشید، مطالب مرتبط با آن را بنویسید و یا جمع آوری کنید و شروع به تدوین کتاب و چاپ آن نمایید. اما در ذهن داشته باشید که چاپ کتاب با نویسنده خوب بودن دو مفهوم متفاوتی هستند. شما زمانی میتوانید نویسنده خوبی باشید که خوانندگان وفاداری داشته باشید و از طرف آنها بازخوردهای مثبتی اخذ نمایید. فروش خوب یک کتاب یکی از ملاکهایی است که میتوان تصور نمود شما نویسنده خوبی هستید. در زیر برای پاسخ به این سؤال که چگونه یک کتاب خوب بنویسیم؟
۱. برنامهریزی کنید: یک مکان و زمانی را تعیین کنید که در آن زمان و مکان آزادی عمل دارید و با خیال آسوده میتوانید مطالبتان را روی کاغذ بیاورید. فرض کنید که کار تمام وقت دارید و در طول روز باید به افراد خانوادهتان رسیدگی کنید، پس برای پیدا کردن زمان مناسب، لازم است که صبحها یک ساعت زودتر از خواب بیدار شوید و یا شبها یک ساعت دیرتر به رختخواب بروید. اگر این کار امکانپذیر نیست، پس میتوانید در وقت ناهار، به کتابخانه یا یک پارک در نزدیکی محل کارتان بروید. اگر برای زمان طولانی با قطار یا اتوبوس مسافرت میکنید، از آن زمان میتوانید برای نوشتن استفاده کنید. اگر میخواهید کار نوشتن را در منزل انجام دهید، مکان نشستنتان باید از مسیر رفت آمد دیگران جدا باشد، مثلا میتوانید از بالکن یا حیاط پشت خانه استفاده کنید. همچنین اگر در امر نوشتن کتاب جدی هستید، لازم است که باقی اعضای خانواده در زمانهایی که مشغول نوشتن هستید، برای ساکت نگهداشتن محیط، جدیت به خرج دهند.
۲. تصمیم بگیرید که دقیقا چه مدل کتابی میخواهید بنویسید: بهطور کلی، کتابتان رمان [کتاب داستان] است یا نه!؟ برای این منظور لازم است که مانند یک فروشندهی کتاب فکر کنید. کتابی که مینویسید، در کدامیک از قفسههای کتاب یک کتاب فروشی قرارمیگیرد؟ لازم است بدانید که کتاب شما دقیقا در چه رستهای است؟ اگر رمان مینویسید، رمانتان در چه گروهی جای میگیرد؟ رمان عاشقانه؟ رمان حادثهای؟ تخیلی؟
۳. تشخیص بدهید که کتابتان را چه مخاطبینی میخوانند: اگر مخاطبین کتابتان کودکان هستن، کتاب را قرار است خودشان بخوانند یا شخص دیگری با صدای بلند برایشان میخواند؟ این مورد میتواند در استفاده از کلمات و اصطلاحات پیچیده، به نوشتنتان کمک کند.
۴. تعیین کنید که حجم کتابتان قرار است چقدر باشد: به عنوان مثال حداقل تعداد کلمه برای یک رمان بزرگسالان ۵۰۰۰۰ لغت است. اگر قرار باشد کتاب شما این تعداد لغت داشتهباشد، پس هر فصل کتاب باید شامل حداقل ۵۰۰۰ لغت باشد. این بدین معنی ست که کتاب شما ده فصل دارد. توجه به حجم هر فصل بسیار مهم است چون خواندن کتاب را برای خواننده سادهتر میکند. برای یک خواننده، هیچ چیز بدتر از این نیست که یک فصل کتاب ۵ صفحه باشد و فصل بعدی ۱۰۰ صفحه. همچنین دانستن اینکه کتابتان قرار است چند صفحه باشد و شامل چند فصل، به شما در برنامهریزی برای نوشتن کتاب کمک میکند. به عنوان مثال تصور اینکه بخواهید یک کتاب با ۵۰۰۰۰ لغت بنویسید، کار را برایتان مشکل میکند. ولی اگر بدانید که کتابتان ۱۰ فصل دارد و خود را متعهد کنید که هر فصل را در یک هفته به پایان برسانید، کار برایتان سادهتر جلوه مینماید.
۵. مشخص کنید که چه کسی شخصیت اصلی داستان شماست: ممکن است کتابتان چندین شخصیت اصلی داشته باشد، ولی باید توجه داشته باشید که قهرمان داستان شما باید یک فرد باشد. و تمام اتفاقات حول همان شخصیت بچرخد. همچنین باید مشخص کنید که ناقل کتاب شما اول شخص مفرد است [من این کار را کردم… من آن کار را کردم…] یا داستان از زبان شخص دیگری نقل میشود [سوزان این کار را کرد… سوزان آن کار را کرد…]
۶. مشخص کنید که موضوع داستان شما حول چه محوری میچرخد: به عنوان مثال شخصیت اصلی داستان در حال از دست دادن کارخانه پدری است و پول کافی برای باز پس گیری آن ندارد. پس هدف و قصد کتاب شما بیان این مطلب است که این فرد در حال تلاش برای باز پس گرفتن کارخانهی پدریاش است. در مقابل داستانتان باید یک شخصیت منفی داشته باشد که با شخصیت اصلی داستان در حال مبارزه است و میخواهد مزرعه را از چنگش در بیاورد. دقت کنید که شخصیت مثبت و منفی داستانتان باید تقریبا قدرت برابر داشته باشند تا داستان جذابیتاش را برای خواننده از دست ندهد.
۷. کتابتان را به سه پرده تقسیم کنید: در پرده اول به بیان مشکل بپردازید در پرده دوم هیجان داستان را به حداکثر برسانید و در پرده سوم و آخر، مشکل را رفع کنید. اگر کتابتان قرار است ۵۰۰۰ کلمه باشد به راحتی میتوانید مشخص کنید که هر پرده از کتاب چند فصل و چند کلمه است.
۸. یک فرهنگ لغات جامع و کامل بخرید: حتی اگر کامپیوترتان نرمافزار فرهنگ لغات دارد، باید بدانید که ورژنهای الکترونیکی فرهنگ لغات یا لغتنامهها ضعفهایی دارند. پس اگر قرار است به صورت حرفهای کار کنید، بهتر است یک نسخهی چاپی از یک لغتنامه داشته باشید.
۹. شروع به نوشتن کنید: بهترین راه برای شروع کردن، این است که مشخص کنید در روز چند صفحه میخواهید بنویسید. اگر شما فقط روزی یک صفحه بنویسید، در پایان سال، یک کتاب ۳۶۵ صفحهای دارید. اگر به جای یک صفحه در روز پنج صفحه بنویسید، محاسبه کنید که در سال چه تعداد کتاب میتوانید بنویسید. پس فقط لازم است که به نوشتن یک صفحه در روز یا هر تعداد صفحهای که تعیین میکنید، متعهد باشید.
۱۰. به یک انجمن نویسندگی ملحق شوید: بخشهایی از کتابتان را که نوشته شده، پرینت کنید و در اختیار دیگر نویسندگان قرار دهید تا از نظراتشان مطلع شوید.
۱۱. تمرکز یکسان بر روی جزییات و کل محتوای کتاب: هر زمان که به کتابتان مطلبی اضافه میکنید و یا چیزی را حذف میکنید خوب دقت کنید که مطلب اضافه شده و یا حذف شده با سایر قسمتهای کتاب مرتبط باشند. شما نمیتوانید مطلبی را به کتاب اضافه کنید بدون اینکه سایر قسمتهای آن را حتی بسیار جزیی تغییر ندهید. مخصوصاً زمانیکه متنی ترجمه شده را به کتاب اضافه میکنید احتمال بسیاری وجود دارد که محتوای آن با محتوای نگارش شده خود شما از لحاظ نگارشی و ادبیاتی تفاوتهایی داشته باشد که ایرادی اساسی است.
۱۲. بعد از نگارش کامل کتاب، آن را برای مدتی کنار بگذارید و مجدداً به سراغاش بروید: تقریباً تمامی نویسندگان وقتی کتاب را تمام میکنند این حس را دارند که کتاب نگارش شده یک کتاب ایدهآل و فارغ از اشتباهی است؛ اما همین که بعد از گذشت چند روز کتاب را مجدداً مطالعه میکنند اشکالات آن سرریز میشود: اشکالاتی مانند دستور زبان اشتباه، ساختار نامفهوم، غلطهای املایی، عدم شفافیت در کاربرد برخی واژگان و موارد مشابه. تقریباً تمامی نویسندگان بزرگ اعتقاد دارند که بعد از تمام شدن نگارش کتاب سریعاً برای چاپ کتاب و انتشار آن اقدام نکنید. حداقل بعد از گذشت یک هفته مجدداً به سراغ کتاب بروید و آن را دوباره مطالعه کنید.
۱۳. از دیگران برای خواندن کتاب و گرفتن بازخورد آنان استفاده کنید: همه نویسندگان کتاب، فارغ از اینکه در چه سطحی هستند از این روش سود میبرند. در نظر داشته باشید که رفتار شما بسیار تأثیر گذار است. اگر با این ایده از دیگران استفاده کنید تا آنها شما را تأیید نمایند یا در مقابل بازخوردهای آنان جبهه گیری نمایید آنان مجبور میشوند خود را خلاص کنند و همان چیزی که شما انتظار شنیدنش را دارید مطرح کنند. بهترین روش آن است که چند نفر را در نظر داشته باشید و زمان مناسب را به آنها بدهید تا کتاب شما را خوب بخوانند. حتی اگر، بازخوردهای غیرواقع بینانه هم ارائه نمودند به هیچ عنوان در آن لحظه جبهه گیری نکنید؛ آنها را بشنوید، مجدداً بررسی کنید و در صورت لزوم به تغییر موارد مطرح شده توسط آنان بپردازید. افراد دیگر کتاب شما را از دید متفاوتی مطالعه خواهند کرد و موارد متفاوت و جالبی را مطرح خواهند نمود. یقیناً در انتخاب این افراد به تخصص و سابقه او توجه داشته باشید. برای مثال فردی که تاکنون یک کتاب رمان نخوانده است شاید گزینه مناسبی نباشد. درباره کتب دانشگاهی نیز سعی کنید دو نفر هم تخصص خود را انتخاب کنید و یک نفر خارج از تخصص خود که تجربه قابل قبولی در حیطه خواندن کتاب داشته باشد.
۱۴. کتاب خود را با صدای بلند بخوانید: فرض کنید کتابی را که مینویسید را قرار است به صورت شفاهی در یک جلسهای ارائه دهید. اگر نوشتار خود را با صدای بلند برای خود بخوانید ممکن است نظرتان راجع به استفاده از واژگان و نقاط ضعف ساختاری کتاب دچار تغییرات اساسی شود. هیجانات در کتاب شما چقدر واقعی هستند؟ وقتی این هیجانات به زبان بیایند میتوانید شدت و قوت آنها را بررسی کنید.
پنج توصیه خلاقانه نگارشی برای نویسندگان کتاب
نگارش کتاب، چاپ کتاب و در نهایت فروش و پرمخاطب بودن آن به عوامل بسیار زیادی بستگی دارد که میتوان اصلیترین عامل آن را در فرآیند نگارش جستجو کرد. در واقع، اصول چاپ کتاب و فروش آن زمانی اهمیت پیدا میکند که فایلی برای چاپ وجود داشته باشد!
۱. فقط بنویسید!
بهترین توصیهای که برای نویسندگان کتاب میتوان ارائه نمود هرچند که شاید بارها شنیده باشند و کلیشهای باشد آن است که بنشینند و خود را مجاب کنند که بنویسند. اگر مؤلفین هنگامی که در فرآیند نگارش کتاب با مشکل مواجه شدند به همین توصیه صرف گوش کنند خواهند دید که فرآیند نگارش کتاب آرام آرام به روال افتاده و به پیش میرود.
۲. آگاهی از وجود یک مشکل عمومی در بین نویسندگان و فرآیند نوشتن
عمدهترین مشکل نویسندگان و مؤلفین کتاب این است: این عقیده که هم اکنون هیچ چیز دیگری برای نگارش و ادامه کار وجود ندارد و به احتمال بسیار زیاد در آینده هم نخواهد توانست پیدا کند. این پدیده با عنوان Writer’s Block شناخته میشود. این واکنش در نتیجه اضطراب است که در ذهن ما وجود دارد و باعث میشود که کارایی و عملکرد یک نویسنده به شدت پایین آید. این یک مشکل عمومی بین نویسندگان کتاب و مواد نوشتاری دیگر مانند مقاله، روزنامه، وب سایت و سایر موارد است. وقتی آگاه میشوید که این مشکل در بین تمامی نویسندگان وجود دارد و امری عادی است، به کار نوشتن بیشتر متمرکز میشوید و سعی میکنید این اضطراب را از خود دور کنید.
۳. تقسیم کار نوشتن به بخشهای کوچکتر
برخی روزها مینشینید و میخواهید بنویسید اما در مییابید اصلاً واژهها به ذهنتان خطور نمیکند و یا اینکه برای ادامه کار نوشتن ایده جدیدی ندارید و نمیدانید کار را چگونه ادامه دهید. در این حالت به جای اینکه یک ساعت یا دو ساعت بنشینید و به خودتان فشار بیاورید، بهتر است کار نوشتن را به بخشهای مختلفی در روز تقسیم کنید یا خودتان در طول روز استراحت دهید تا فکرتان آزاد شود؛ مجدداً طبق بند یک فرآیند نگارش را پیگیری کنید. مهم است که فرآیند نگارش را قطع نکنید و ادامه بدهید.
۴. وقتی نمیتوانید بنویسید، برگردید و نوشتههای قبلی را بررسی کنید
هنگامیکه با مشکل عمومی نویسندگان یعنی توقف در نگارش مواجه شدید، به عقب برگردید و آنچه را که نوشتهاید ویرایش کنید و یا سعی کنید اگر مشکلی در آنها وجود دارد برطرف کنید. این یک کار بسیار عالی است و باعث میشود شما به ساختار ذهنی قبلیتان برگردید و همان ساختار را ادامه دهید. بر حسب تجارب بسیاری از نویسندگان برتر این روش روش بسیار عالی برای رهایی از مشکل توقف در نگارش است.
۵. شاید حیطه را اشتباه انتخاب کردهاید
وقتی همه این موارد را در طول مدت زمان مناسب و طولانی اجرا کردید و بازهم نتوانستید به مشکل توقف نگارش فائق آیید، احتمال دارد مشکل دیگری در کار باشد: شما حیطه نگارشی را اشتباه انتخاب کردهاید و شاید در این حیطه اصلاً چیزی برای گفتن ندارید. بسیاری از افراد صرفاً برای داشتن یک اثر چاپ شده شروع به نگارش یک کتاب دانشگاهی یا رمان و شعر میکنند بدون اینکه، علم، تخیل و ذوق و قریجه آن را داشته باشند. در این مورد، بهتر است بر حسب حیطهای که در آن کار میکنید با یک فرد متخصص مشورت کنید تا او شما دانش و یا ذوق و قریحه شما را با توجه به چیزهایی که نوشتهاید مورد ارزیابی قرار دهد.
چند توصیه در انتخاب عنوان کتاب
نویسندگان کتاب در کار نگارش کتاب مهارتهای بسیار زیادی را لازم دارند تا بتوانند کتابی را به صورت کامل نوشته و به چاپ و انتشار برسانند. متاسفانه برخی از نویسندگان مبتدی و حتی مجرب زمان زیادی را برای آموزش اصول نگارش و چاپ کتاب صرف نمیکنند. برای مثال، گذشته از اصول و تکنیکهای پیچیده محتوای کتاب، بر اساس مطالعاتی که نگارنده این مطلب از وب سایتهای مختلف انجام داد برای انتخاب عنوان یک کتاب شاید بیش از ۱۰۰ توصیه متفاوت و مختلف برای نویسندگان کتاب ارائه شده است. آیا تمامی نویسندگان کتاب این توصیهها را دیدهاند و آنها را خواندهاند؟ در ذهن داشته باشید که اگر روزی چندین جلد کتاب چاپ کرده باشید ولی اصول و تکنیکهای آن را رعایت نکرده باشید با قاطعیت میتوانیم بگوییم که شما تجربه بالایی در زمینه نگارش و چاپ کتاب ندارید. در زیر به ارائه ۷ نکته کاربردی و عالی در انتخاب عنوان کتاب میپردازیم که میتواند برای نویسندگان کتاب راهبردی باشد.
- عنوان کتاب میبایست نوید بخش باشد. عنوان کتاب را بگونهای انتخاب کنید که برای خوانندگان خود نوید بخش باشد. خوانندگان کتابهای غیرداستانی کتاب را با یک هدف خاص انتخاب میکنند و میخرند و عمدتاً به جهت حل مشکل و رسیدن به یک هدف است. اگر بتوانید بر نام کتاب خود را بر اساس و تمرکز بر هدف و نیاز آنها انتخاب کنید عنوان موفقی انتخاب کردهاید. از عنوانی که صرفاً طبقه را تعیین میکند و مزیت خاصی را ارائه نمیدهد بپرهیزید. برای مثال، این دو عنوان کتاب را در نظر بگیرید: «طراحی گرافیک» و «طراحی زیبا در چاپ». اولین عنوان تعیین میکند که کتاب در طبقه طراحی گرافیک چاپ شده است، دومین عنوان علاوه بر تعیین طبقه به نیاز خوانندگان هم اشاره میکند که میخواهند طراحی زیبا و قوی انجام دهند.
- عنوان باید مختصر باشد. اختصار همیشه با تأثیر سریع همراه است. تصور کنید جلد کتاب شما به مثابه بیلبوردی است که در کنار یک اتوبان شلوغ نصب شده است. هرچقدر کلمات کمی داشته باشد، سایز کلمات بزرگتر خواهد بود و بهتر دیده میشود. سعی کنید یک عنوان کوتاه اصلی (title) داشته باشید و جزییات را در زیر عنوان (subtitle) به صورت طولانیتر بیاورید.
- خوانندگان خاص خود را هدف قرار دهید. شما لازم نیست عنوانی انتخاب کنید که برای همه جذاب باشد؛ کتاب نگارش شده شما خاص برخی از افراد است و میبایست تا میتوانید همین افراد را جذب کنید.
- عنوان خود را خاص انتخاب کنید. از اعداد برای ساختاردهی اطلاعاتتان استفاده کنید، به همان شکل که استیون کووی (Steven Covey) در کتاب خود با عنوان Habits of Highly Effective Individuals 7انجام داده است. اعداد میتوانند برای نشان دادن اینکه خوانندگان چقدر سریع میتوانند مشکلات خود را حل کنند نیز استفاده میشود؛ مانند کتاب کورنارد لوینسون با عنوان بازاریابی چریکی در ۳۰ روز (Guerrilla Marketing in 30 Days).
- از استعاره برای عنوان کتاب استفاده کنید تا بهتر در ذهن بماند. استفاده از استعاره باعث میشود که عنوان شما جذاب و به یاد ماندنی باشد. برای مثال، کتاب کورنارد لوینسون که در قسمت پیشین به آن اشاره کردیم حاوی استعاره در عنوان است. بازاریابی چریکی به حالتی غیرمرسوم، سریع و قوی اشاره دارد و میتواند جذابیت و توجه خوانندگان را به خود جلب کند.
- ششمین نکته از ۷ نکته کاربردی و عالی در انتخاب عنوان کتاب آنست که علاقه و اشتیاق خواننده را با انتخاب عنوان درگیر کنید. اصطلاحات متناقض، تحریک کننده و عجیب میتواند علاقه خوانندگان را به خواندن کتاب جلب کند. برای مثال، تیموثی فیرریز (Timothy Ferris) کتابی با عنوان ۴ Hour Workweek با این مفهوم که فقط ۴ ساعت در هفته کار کنید و درآمد خوبی داشته باشید و یا کتاب دیوید شیلتون (David Chilton) با عنوان آرایشگر ثروتمند (Wealthy Barber) که با هدف ارائه یک برنامه خوب مالی برای ثروتنمد شدن یک فرد عادی ارائه شده است خوانندگان را تحریک میکند تا بدانند چرا و چگونه این کار شدنی است.
- سعی کنید تا حد امکان از یک اسم مصدر در عنوان استفاده کنید. برای اینکه کتاب خود را پویا کنید و به عنوان آن جان و روح بدهید از اسم مصدر استفاده کنید. مثالاً به جای «راهنمای نویسندگان» بنویسد «اصول نوشتن برای نویسندگان».
تعداد صفحات کتاب چقدر باید باشد؟
بیشتر افرادی که قصد دارند کتابی بنویسند در آغاز این سؤال در ذهنشان پدید میآید که تعداد صفحات کتاب چقدر باید باشد؟ احتمالاً فردی که قصد دارد کتابی را بنویسد، اطلاعات زیادی در حیطه موضوعی کتاب داشته باشد و این سؤال به وجود آید که آیا امکان دارد تمام مطالب را در قالب یک کتاب جمع آوری کند؟ همچنین علاوه بر امکان جمعآوری همه اطلاعات از آنجایی که تعداد صفحات یک کتاب در هزینه آمادهسازی و چاپ کتاب تأثیر دارد بار دیگر این موضوع اهمیت زیادی پیدا میکند. در زیر سعی نمودهایم چند پیشنهاد ارزشمند را برای پاسخگویی به سؤال اصلی (تعداد صفحات کتاب چقدر باید باشد؟) ذکر کنیم.
۱. در مرحله اول میبایست بینش و تصور خود را در باره کتابتان مشخص سازید. برای روشن شدن بینشی که درباره کتابتان دارید پرسیدن این سؤالات میتواند مفید باشد:
الف) آیا کتابی با تعداد صفحات کم و جمع و جور میخواهید (این کتاب معمولاً بین ۳۰ تا ۴۰ هزار کلمه دارد)؟
ب) آیا میخواهید کتاب غیرداستانی (مانند کتابهای آموزشی و دانشگاهی) استاندارد نگارش کنید (این کتاب حدود ۸۰ هزار کلمه دارد)؟
ج) آیا میخواهید کتابی در اندازه و فورمت بزرگ داشته باشید (۱۰۰ صفحه ۴۰ هزار کلمه، یا ۲۰۰ صفحه ۸۰ هزار کلمه)؟
پاسخ به این سؤالات میتواند چهارچوب کلی کتاب را مشخص سازد. معمولاً ناشران قطع و تعداد صفخات مثلاً یک کتاب غیرداستانی استناندارد را میدانند و یا اینکه اگر میخواهید یک کتاب با تعداد صفحات کم و جمع و جور بنویسید (برای مثال اصول و مبانی زندگی از دیدگاه خودتان، یا گرداوری جملات مثبت) تقریباً مشخص میکند که شما باید چقدر بنویسید و چه تعداد صفحه به وجود آید.
۲. محتوای مورد نظر را با بینشی که در مرحله قبل به وجود آمده تطابق دهید.
برای مثال، اگر شما به این بینش رسیدید که میخواهید کتابی جمع و جور بنویسید و موضوع متنی که در نظر دارید «۱۰ مرحله بهبود زندگی است» و میخواهید کتاب را در ۱۰ فصل ۱۰ یا ۱۵ صفحهای آماده کنید، این حجم از کتاب نمیتواند یک کتاب جمع و جور و کوچک باشد. در این شرایط، هدف شما با متنی که در نظر دارید تعارض دارد و میبایست یا بینشتان را عوض کنید و یا اینکه متن کتاب را کاهش دهید.
۳. همیشه تعداد کلمات را در نظر بگیرید نه تعداد صفحات.
فرض کنید فردی در حال نوشتن یک کتاب غیرداستانی است و بعد از اتمام، تعداد صفحات آن حدود ۲۵۰ صفحه ولی تعداد کلمات بین ۳۰ هزار تا ۳۵ هزار کلمه شود. این تعداد کلمه برای یک کتاب غیرداستانی استاندارد کم است. فاصله خطوط، فونت مورد استفاده و حاشیه صفحه میتواند باعث افزایش تعداد صفحات کتاب شود اما تعداد کلمات متناسب با تعداد صفحات نخواهد بود. در یک صفحه معمولاً ۲۵۰ تا ۳۰۰ کلمه میتواند جا بگیرد. بنابراین، در آماده سازی کتاب توجهتان بیشتر به تعداد کلمات باشد تا تعداد صفحات.
۴. وقتی به بینش درباره نوع کتاب و اندازه آن رسیدید، برنامه ریزی کنید تا کاری به همان اندازه به وجود آورید.
اگر شما میخواهید کتاب غیرآموزشی استاندارد نگارش کنید بنابراین در صدد هستید که یک کتاب با حدود ۱۵۰ الی ۲۰۰ صفحه با تعداد کلمات حدوداً ۸۰ هزار کلمه تولید کنید. بنابراین، برنامهریزی را طوری انجام دهید که بتوانید دقیقاً بر همین منوال عمل کنید.
صفحات اولیه کتاب
هنگام طراحی کتاب و در پروسه چاپ کتاب، نویسندگان کتاب و ناشران معمولاً تمام دقت و توجه خود را معطوف به بخش اصلی کتاب یعنی محتوای اصلی آن مینمایند و در بسیاری از مواقع دیده میشود که به صفحات اولیه توجه چندانی نمیکنند و این بخش کتاب عمدتاً بدون توجه میماند. از آنجایی که صفحات اولیه کتاب دومین بخش اثرگذار کتاب (بعد از جلد) برای خوانندگان کتاب است این الزام وجود دارد که نویسندگان و ناشران کتاب توجه بسیار اساسی برای آن نمایند. صفحات اولیه کتاب شامل عناصر و مواردی عمومی است که این عناصر با توجه به ماهیت کتابها گاهاً متفاوت میشود. در این مطلب